اوایل دهه ۸۰ میلادی در دهکدهای حوالی کوههای پیرنه پسری به دنیا میآید، به نام سباستین، مادر بعد از تولد فرزندش از دنیا میرود و سباستین توسط پدربزرگش بزرگ میشود.
سباستین اگرچه خیالش راحت بود که مادرش مرده و لازم نیست مثل نل یا هاچ به دنبال او بگردد ولی سگی داشت به اسم بل که از دست صاحبش فرار کرده بود و حالا عدهای دنبالش بودند.
از میان تعقیبکنندگان آن، دو کلهپوک ثابتقدمتر از دیگران بودند. اگر خاطرتان باشد بل مادر سباستین را که به کوههای پیرنه آمده بود نجات داد و بعدها همبازی کودکش شد. خلاصه اینکه بل و سباستین از دست تعقیبکنندهها ماجراها داشتند.
اوایل دهه ۸۰ میلادی در دهکدهای حوالی کوههای پیرنه پسری به دنیا میآید، به نام سباستین، مادر بعد از تولد فرزندش از دنیا میرود و سباستین توسط پدربزرگش بزرگ میشود.
سباستین اگرچه خیالش راحت بود که مادرش مرده و لازم نیست مثل نل یا هاچ به دنبال او بگردد ولی سگی داشت به اسم بل که از دست صاحبش فرار کرده بود و حالا عدهای دنبالش بودند.
از میان تعقیبکنندگان آن، دو کلهپوک ثابتقدمتر از دیگران بودند. اگر خاطرتان باشد بل مادر سباستین را که به کوههای پیرنه آمده بود نجات داد و بعدها همبازی کودکش شد. خلاصه اینکه بل و سباستین از دست تعقیبکنندهها ماجراها داشتند.
اوایل دهه ۸۰ میلادی در دهکدهای حوالی کوههای پیرنه پسری به دنیا میآید، به نام سباستین، مادر بعد از تولد فرزندش از دنیا میرود و سباستین توسط پدربزرگش بزرگ میشود.
سباستین اگرچه خیالش راحت بود که مادرش مرده و لازم نیست مثل نل یا هاچ به دنبال او بگردد ولی سگی داشت به اسم بل که از دست صاحبش فرار کرده بود و حالا عدهای دنبالش بودند.
از میان تعقیبکنندگان آن، دو کلهپوک ثابتقدمتر از دیگران بودند. اگر خاطرتان باشد بل مادر سباستین را که به کوههای پیرنه آمده بود نجات داد و بعدها همبازی کودکش شد. خلاصه اینکه بل و سباستین از دست تعقیبکنندهها ماجراها داشتند.